There
آنجایت خیلی می سوزد وقتی می فهمی تا وقتی که به آنجای بعضی ها نباشی، آنجایت پاره هم شود به آنجایی که می خواهی نمی رسی.
View Articlethe Ideal
«...[با آن زن] درباره پرزیدنت روزولت حرف می زدیم. این واقعیت که سینه های سفت درشتی داشت و دموکرات هم بود او را زن ایدئال من می کرد.» در رویای بابل / ریچارد براتیگان
View ArticleHow Much?
به اندازه کمپوتهایی که برای مریض ها آوردند و همراه مریض ها خوردند،به اندازه «اورجینال» هایی که اوریجینال نبودند،به اندازه اگزوزهایی که در دهان هوا فرو رفتند،به اندازه موتورهایی که مواظب نبودند،به...
View Articleour Whisper is Louder than your Shout
هرچه بیشتر گوش نمی دهیم، نوحه هاتان را بلندتر فریاد می زنید؛هرچه بیشتر گوش تیز می کنید، فحش هامان را آرامتر زمزمه می کنیم.
View ArticleIt's Easier When U Donno What a "Sea" is Like
همچنان به زندگی امیدوارم،همچون قزل آلایی که بر خلاف جریان آب شنا می کند،در حوضچه پرورش و فروش ماهی قزل آلا.
View ArticleShe Won't Play Twice
حرفهای قشنگ که میزنی، متوقع خیره نشو به من با آن چشمان معصومت؛مثل این دوره گردها «دوستت دارم»ات را که بدهم می روی برای همسایه آکاردئون بزنی...
View ArticleMutual Understanding
رفقام اصرار داشتند که مرا با خانمی آشنا کنند. چون فکر می کردند ما با هم تفاهم داریم. البته منظورشان بیشتر این بود که آن خانم هم مثل من خل وضع است.یک زن بدبخت / ریچارد براتیگان / نشر مروارید
View ArticleIn Her Place
جای این همه مزخرف راجع به خار و مدت و توت فرنگی و لذت،بنویسید وقتی میگه «پس از اول برنامه ت این بود؟»،چی باید جواب بدیم.
View ArticleAbout Asghar
اصغر دماغ بزرگی داشت و خیلی مهربان بود و باهوش و سختکوش و خوش برخورد و با جنبه و مؤدب و خوش لباس و متین و فروتن و خوش صحبت و باشخصیت و تمیز و مرتب.بچه های محل صداش می کردند اصغر دماغ.
View ArticleForgemorize
معمولا حرفهایی که نمی شود فراموششان کرد همانهایی ست که در پایان با قساوت اضافه می کند «بگذریم، فراموشش کن».
View ArticleToo Soon to Sleep with, Too Late to Know
شناخت یه دختر قبل از خوابیدن باهاش غیرممکنه،بعدش خیلی دیر.
View ArticleCasual Friendship
«فقط میخوام یه دوستی معمولی باشه.»... اسم اتفاقاتی که پس از آن بینمان رخ می داد گذاشتیم «معمولی». هر چیز معمولی معمولی نیست. خب، چیز معمولی معمولی ست دیگر. نیازی نیست بهش بگوییم معمولی.بهار 63 / مجتبی...
View ArticleLong-Term Magicianship
رابطه طولانی همه ی حقه ها را رو می کند.حالا دیگر مثل دو شعبده بازمن از کلاهم خرگوش که هیچ، کرگدن هم بیرون آورم،گویی که «سو وات؟»
View Articlethe Bug
کاش دفعه ی بعد که مرا کشتیجای اسپری کردن حرفهایت روی منبا تقی از همان کفشهای قرمز تق تقی اتله ام می کردیتا لا اقل شک نمی کردمکه زجر مردنم هماز کثیف شدن کف آشپزخانه ی بعدی هامهمتر نبود.
View Articlethe Truth is Overweight
می آییبا بی میلی تمامو من مثل ترازو حقیقت را می گویممی رویبا دلخوری تماممی دانمتا زمانی که حقیقت آنطور نیست که می خواهیباز و باز و بازمی آیی .
View ArticleBites of Love
بیادیگر برایم فرقی نمی کند ماری یا ریسمان سیاه و سفیدریسمان ها هممرا گَزیدند.
View ArticleForget to Remember
صبر کنخاطره های شیرینت را جا گذاشتیلای آن کتاب، لبه ی این فنجان،زیر شاخه های کج کاج حیاط،روی صافی تابلوهای نقاشی.حالا که داری می رویاین ها را هم با خودت ببر.هیچ چیزبه قساوت شیرینی یاد خاطره ها،کام آدم...
View ArticleHow much do you need? Shall I throw up in your pocket?
روضه خواندن در مجلس ختم مثل انگشت کردن در دهان کسیست که آلرِدی دارد بالا میآورد.
View Article
More Pages to Explore .....